اردیبهشتی تمام عیار



دیروز روز سختی بود نسبتا. تا ظهر دفتر مامان بودم و عصر هم کلینیک مراجع داشتم. حدود 9 شب بود که رسیدم خونه و چون صبح هم زود باید میومدم سر کار، ترجیح دادم تا مهمونی کوچیک ِ شامی که یهو دعوت شده بودیم رو نرم و بمونم خونه تا دوش بگیرم و بعدش توی دنیای کلیدر غرق بشم.

******

صبح داشتیم با یکی از بچه های دفتر در مورد دیشب حرف می زدیم. با خنده گفت مهمونی خوش گذشت؟ از مامان در موردش شنیده بود. گفتم من نرفتم. خسته بودم. ترجیح دادم خونه باشم و کتاب بخونم.

یهو زد زیر خنده و گفت "تو چرا اینجوری هستی؟ عین فیلمایی! مهمونی نمیری. کتاب میخونی!" همه ی اینا رو با سر و گردن اومدن، با ادا اطوار و یه لحن بامزه ای می گفت! طوری که واقعا خنده م گرفته بود. 

******

یعنی واقعا مردم فقط توی فیلما کتاب میخونن؟ بدا به حال جامعه ای که جووناش فعالیتی مثل کتاب خوندن رو یه فعالیت فراواقعی، اغراق آمیز و کسل کننده بدونن . و به نظر من، این کوتاهی پدر و مادراشون هست که اون ها رو با این دنیای افسون کننده آشنا نکردن و بی نصیب گذاشتنشون .


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

pcparsii شهردانلود2 تولیدی بندرخت استیل و رخت آویز لباس ژورنال پائیزان عاشقان مهدی بانک انواع آموزشی سجاد سلیمان نژاد فارس درایو میکس ها | Mix HA تکنو نیوز